در شلوغی و ازدحام سالن قدم میزد، در نگاهش فریادها نهفته، خم شد بندکفشش را محکم بست، هرلحظه آماده ی نبرد بود، گهگاهی هم فکرخودکشی به سرش میزد، او کسی نبود جزغضنفر که درعروسی بهش نوشابه نرسیده بود.
سایتی پر از سرگرمی و عالی پر از نشاط بدو بیا
سایتی پر از سرگرمی و عالی پر از نشاط بدو بیا
سایتی پر از سرگرمی و عالی پر از نشاط بدو بیا
سایتی پر از سرگرمی و عالی پر از نشاط بدو بیا
سایتی پر از سرگرمی و عالی پر از نشاط بدو بیا